اضطراب یکی از خبرهای دسته اول این دهه اخیر است. جنگ، تروریسم، مجادله بین دولتها، بحرانهای بازار مسکن، چاقی کودکان، این موارد همه رویددهای اقتصادی و ژئوپلیتیک به شمار میآیند. اما افزایش دردسرساز اضطراب چندان مورد توجه قرار نگرفته است. استرس مانند سایر ویروسها قابلیت سرایت دارد و تبعیضی براساس طبقه اجتماعی قائل نمیشود. به نقل از موسسه ملی سلامت روان در طی یک دوره دوازده ماهه از هر پنج آمریکایی یک نفر بخاطر اختلالات اضطرابی به رنج میافتد. این میزان برای قشر جوان بالاتر است: 25 درصد از آنها به دلیل یک اختلال اضطرابی جدی بالینی در رنج هستند. وقتی به کل دوره بزرگسالی نگاه میکنیم این ارقام حتی بالاتر میروند: یک نفر از هر سه آمریکایی از اضطراب در رنج است. این ارقام فقط درد و رنج افرادی را نشان میدهد که گرفتار اختلالات قابل تشخیص اضطرابی هستند. اگر استرسهای روزمره مثل ترس از پرواز، صحبت برای جمع و نگرانیهای اقتصادی را نیز در نظر بگیریم این ارقام به 100 درصد نزدیک میشوند.
به طور متناقضی ما استرس فزایندهای را تحمل میکنیم چراکه اینگونه برای راحتی در تکاپو هستیم. ما دستگاههای تصفیه هوا، گرمکنهای صندلی ماشین، عینکهای آفتابی ضد اشعه ماورابنفش، حمام در وان کف، کاپشنهای ضد آب، پتوهای برقی و تختهایی داریم که متناسب با شکل ستون فقرات شما میشوند. تاکید کافی بر این موضوع دشوار است: درحالی که از قدیم مردم لذت را به درد ترجیح داده اند (البته که همه اینگونه هستند) عصر مدرن در تاریخ بشریت دوران متفاوتی شده است. ما فقط از راحتی بدست آمده لذت نمیبریم بلکه به آن معتاد شدهایم.
چرا راحتی نشانگر یک مشکل است. سطوح بالای فعلی ما شبیه روند استفاده از صابونهای ضدباکتری است. این صابونهای به این معنی استفاده شدند که ما با تعداد معدودی از باکتریها مواجه میشویم و درنتیجه توانایی کمتری برای مقاومت دربرابر آنها داریم. بله زندگی در قدیم خشن و فرومایهتر بود اما نتیجه مثبت آن نیرومند شدن روان اجداد ما بوده است. شواهدی از این امر را میتوان در احساسات بیان شده در اعلامیه کلاسیک خدمات عمومی جنگ انگلیس در سال 1939 یافت "آرام باشید و به جلو حرکت کنید". به بیان دیگر بمبها در حال فرود آمدن هستن اما نترسید و به کارتان ادامه دهید. امروز ما در جهت عکس این قضیه حرکت میکنیم.